اصول هدف گذاری
یکی از اصول هدف گذاری این ست که مطلقاً تا وقتی که به هدفتان نرسیده اید، با هیچکس راجع به اهدافتان صحبت نکنید. باور کنید با رعایت کردنِ همین اصلِ ساده، خیلی به اهدافتان نزدیک می شوید. بخش زیادى از موانع هدف ما ناشى از سیگنال هاى منفى محیط است. از هدف تان با هیچکس حرف نزنید! اصلاً لزومی ندارد که دیگران بدانند شما چه می کنید!
بخش اول
تهیه دفتر اهداف
قبل از هر کاری یکی از زیباترین و شکیل ترین دفترهای موجود در بازار را تهیه کنید! این دفترِ اهدافِ شماست. این دفتر باید قطور باشد! مثلاً ۲۰۰ برگ. از همه مهمتر، دفتر اهداف شما، باید قفل داشته باشد! طوری که هیچکس جز خودتان، این دفتر را نخواند! حتی نزدیکترین و صمیمی ترین دوست تان! اهدافتان را با جزئیات کامل در این دفتر می نویسید.
یک تجربه ی شخصی
من از سال ۸۴ تا کنون شعر می گویم. اولین شعرم را شهریور ۷۴ سرودم. اما تا ۳ سال هیچ کس نمیدانست من شعر می گویم! آن زمان هنوز ان ال پی نخوانده بودم. اما بطور ناخودآگاه از ابراز وجود به عنوان یک شاعر خودداری میکردم! در همان سه سال بود که سبکِ خاص خود را پیدا کردم و فهمیدم که در چه قالب و در مورد چه موضوعاتی بهتر می توانم شعر بگویم!
از آن زمان، تا به حال حدود ۷۰۰۰ بیت شعر گفته ام! شاید اگر همان ابتدا مطرح می کردم که شاعر هستم تا الان ۱۰۰۰ بیت شعر گفته بودم.
از اهدافِ خود با هیچکس سخن نگویید مگر یک نفر! و او کسی نیست جز متخصصِ بی طرف!!!
از اصول هدف گذاری اینست که نباید در خصوص اهداف با کسی صحبت کنید. اولاً، کسی که بی طرف باشد نسبت به شکست یا موفقیت شما هم بی تفاوت خواهد بود! یعنی برایش فرقی ندارد. ثانیاً، در زمینه ی هدفِ شما هم متخصص است. اگر چنین کسی را ندارید خودتان بهترین مشاورِ خودتان هستید. حالا علت چیست؟ چرا نباید هدف مان را به کسی بگوییم؟
دو حالت دارد:
۱- مخاطب ما، ممکن است حسادت کند. حتی اگر ظاهراً ما را تأیید و همراهی کند، قلباً و باطناً مایل نیست ما به هدفمان برسیم. همین فکرِ منفیِ او، در رسیدن ما به هدف، مانع ایجاد می کند.
کمترین آسیب، این است که رسیدنِ ما به هدف، به تأخیر می افتد.
۲- مخاطبِ ما، انسان خوبی ست و خیرخواهِ ماست. اشتیاق قلبی زیادی هم دارد تا ما به هدفمان برسیم. اما فقط کافی ست هنگامیکه ما درباره ی هدف مان حرف می زنیم او در دلِ خود بگوید: اگر به هدفش نرسد چقدر بد میشود!
همین جمله سیگنال منفی را به سمتِ هدف ما پرتاب می کند.
چرا نباید هدفمان را به کسی بگوییم؟
زیرا ما در واقع با کلماتى که از دهان مان خارج مى کنیم، امواجى را در محیط منتشر مى کنیم. وقتى کلام را به آنکه نباید! گفتیم، هدف ما از حالت اختصاصى و منحصر به فرد بودن، خارج شده و جنبه ى عمومى پیدا خواهد کرد. وقتی چنین اتفاقی افتاد، هدفِ ما از کنترلِ ما خارج می شود. از اصول هدف گذاری اینست که هدف را پیش خود نگه دارید.
یک واقعیت علمی که خود به تازگی توسط یک استاد از آن آگاه شدم را با شما در میان می گذارم. وقتى که ایده ى جدیدى به ذهن شما مى رسد ( راجع به هر موضوعى) سریعاً آن را در دفتر هدفسازى قفل دار خود بنویسید. اگر ننویسید چه مى شود؟ پس از ٧٢ ساعت، ایده ى شما به ذهن فرد دیگرى منتقل مى شود !
اهداف زندگی شما هم همین گونه است. حتماً شاهد بوده اید که به چیزى فکر کرده اید و پس از مدتى ، فکر خود را به صورت عینى و قابل مشاهده، دیده اید که توسط فرد دیگرى اجرا شده است. یا کارى را که هنوز مقدمات آن را آماده نکرده اید! درباره اش با کسى صحبت کردید و او ایده ی شما را پس از مدتى اجرا کرده!
از اصول هدف گذاری اهداف خود را حتماً در همان لحظه که به ذهن تان مى رسد در دفتر هدفسازى بنویسید و براى آن یک استراتژى واقعى و قابل دستیابى در نظر بگیرید.
جهت مطالعه بیشتر:
رعایت همین اصل ساده؛ دو دستاورد مهم برای شما دارد:
۱- هر روز جزئیات جدیدى را به هدف تان اضافه مى کنید و شاید نکات غیر ضرورى را هم حذف کنید. درج جزئیات از اصول هدف گذاری است.
بنابراین هدف شما، صیقل یافته، ساخته و پرداخته مى شود و دستیابى به آن هر روز بیش از روز قبل میسر خواهد بود.
۲- با نوشتن هدف و تعیین استراتژى براى آن، در واقع شما از عمومى شدن هدفتان جلوگیرى کرده اید!
این گونه است که همچنان براى شما منحصر به فرد می ماند. اکنون، هدف تحت کنترل شماست.
مسیر هر هدف ترسیم گردد، نقایص دائماً ترمیم گردد، تجسم اصل و بنیان مهمى است، که همپایش مفاهیم دگر نیست.
شاعر : مرآت
خب ادامه ی بحث:
هدفمند بودن از احساس نقص آغاز می شود. به این سیر دقت کنید:
احساس نقص ایجاد نیاز حرکت به سمت تکامل
هیچ گاه از اینکه از معایب و نقایص خود آگاه شوید، هراس نداشته باشید. دانش آموختگان مؤسسه acceeder فرانسه جلسات جالبى دارند. آنها دور هم جمع مى شوند و درباره ی رفتارها و اشتباهات شان در زندگى صحبت مى کنند. در هر جلسه یک نفر داوطلب مى شود که از نقص هایش آگاه شود. دیگران هم بدون غرض ورزى و بدون جانبدارى به حرف هایش گوش مى دهند و یادداشت بردارى مى کنند. در پایان جلسه، هر کسى معایب و نقایص شخص داوطلب و همچنین روش هاى برطرف کردن آن را روى کاغذ مى نویسد و به او مى دهد.
تمام برگه ها هم بدون نام هستند و شخصى که داوطلب مى شود، اصلاً متوجه نمى شود کدام برگه مربوط به کدام دوستش است.
ما براى اینکه به اهداف مان برسیم ابتدا باید نقایصِ درونى خود را برطرف کنیم. تا با هدفمان سنخیت داشته باشیم. بینِ ما و اهداف متعالىِ ما، باید هماهنگى هایى ایجاد شود. و آنچه گفتم یکى از بهترین روش هاى آگاهى از نقایص و اصول هدف گذاری هست.
بخش دوم
هدف باید سبز و اکولوژیک باشد
یکی از اصولِ مهم هدف گذاری این ست که هدف باید سبز و اکولوژیک باشد. این یعنی چه؟
هدفِ سبز و اکولوژیک، یعنی اینکه برای رسیدنِ شما به هدف، هیچکس به هیچ شکلى ضرر نکند و به محیط پیرامون و طبیعت هم آسیب نرسد. مثلاً:
هدف شما کسب ثروت است. اما راهکارتان، واردات سیگار! یا مثلاً تولید ذغال قلیان!
اینها ممکن است به پول منجر شود اما به قیمت آسیب رساندن به افراد! و این امر، برای ضمیر ناخودآگاه پذیرفته نیست.
فرض کنید راهکار شما برای کسب ثروت، واردات سیگار است!
واردات سیگار شاید به پول منجر شود اما به چه قیمتی؟
به قیمت آسیب رساندن به افراد! و این امر، برای ضمیر ناخودآگاه پذیرفته نیست.
مثلاً احداث آزادراه تهران شمال را در نظر بگیرید.
احداث این آزادراه، منجر به قطع هزاران درخت مى شود که اکولوژیک نیست و شاید به همین دلیل است که اینقدر طول کشیده.. اگر به ازاى قطعِ هر درخت، ٢ یا ٣ درخت بکارند، طبیعت اجازه مى دهد این آزادراه به پایان برسد.
خب؛ اینها ظاهرِ قضیه بود. همانطور که در جلسات قبل گفتیم هدف، از احساسِ نیاز آغاز می شود. ما دو کلمه ی اساسی و سرنوشت ساز داریم:
- نیاز
- هوس
الزاماً، اهدافِ ما باید بر ستونى از جنس نیاز استوار باشد. هوس ما را به جایی نمی رساند!
تعریف علمى هوس
یک هیجان مقطعى و زودگذر است که تحت تأثیر شرایط و مقتضیات زمان و مکان به وجود مى آید.
اما؛
نیاز موضوعى است که اگر برآورده نشود، زندگى ما با اختلال جدى مواجه مى شود! از اصول هدف گذاری اینست که می بایست از روی نیاز باشد نه هوس!
اجازه دهید یک روایت بگویم؛
شخصى پسرش را نزد یک فیلسوف بزرگ برد و از او خواست به پسرش فلسفه بیاموزد؛ پس از اینکه پدر رفت؛ فیلسوف تشت بزرگ آب را آورد و سر پسر را در آن فرو برد و کمى نگه داشت، دفعه ى بعد مدت بیشترى سر پسرک را زیر آب نگه داشت و پسر از این کار شاکى شد.
بار سوم اینقدر ادامه داد تا اینکه پسر تا مرز خفگى پیش رفت! پسرک با داد و فریاد شکایت خود را بروز داد و علت را جویا شد.
فیلسوف پرسید: لحظه اى که داشتى خفه مى شدى به چه فکر مى کردى؟!
پسر جواب داد: فقط هوا!
فیلسوف گفت: از اینجا برو و هر وقت فلسفه، مانندِ هوا، برایت یک نیاز جدى محسوب شد نزد من بیا!
نتیجه گیری بخش دوم
سعى کنید تمام اهدافتان، نیاز ضرورى شما باشد. نه هیجانات مقطعى!
شخصى را مى شناختم که هدف خود را شدیداً بر خرید اتومبیل پرادو ۴ در، متمرکز کرده بود. اما این هدف سبز نبود. چرا؟
چون او به خاطر رقابت با پسر همکلاسى خود در دانشگاه، این ماشین را مى خواست!
میخواست با پرادوى ۴ در خود، حال آن پسر را که پرادوى ٢ در دارد بگیرد و همچنین توجه بیشتر همکلاسی ها را به خود معطوف کند.
چشم و هم چشمى و رقابت ناسالم، هدف را از سبز و اکولوژیک بودن دور می کند.
مراقب باشید مبناهاى هدف تان را درست پایه ریزى کنید. این از مهمترین اصول هدف گذاری است.
یکى از مهم ترین اصول هدف گذاری این ست که ما در هر مرحله از هدف، باید انگیزه خود را بسنجیم.
بخش سوم
اندازه گیری انگیزه در مسیر دستیابی به اهداف
بسیارى از اهداف ما به خاطر افت انگیزه، در نیمه راه رها مى شوند. بسیار مهم است که ما آن شوق و انگیزه اولیه را تا انتهاى مسیر حفظ کنیم. نه تنها حفظ کنیم! بلکه باید تقویت هم کنیم!
خوب دقت کنید؛
در NLP مبحثى مجزا و خاص به نام خودشناسى نداریم. اما وقتى که عمیقاً مباحث و مبانى آن را درک کنیم، به نوعى خودشناسى علمى و واقع گرایانه دست مى یابیم.
یکى از مهم ترین دلایلى که ما هدفهای مان را نیمه تمام رها مى کنیم، این ست که آن هدف، انگیزه لازم را در ما ایجاد نمى کند و یا اگر هم در مراحل اولیه، انگیزه قوى داریم، در میانه ی مسیر، آن انگیزه دچار نقصان و افت مى شود. علت چیست؟
یکى از مهم ترین دلایل اینکه:هدف موردنظر، متناسب با ظرفیت هاى وجودى، قابلیت ها و استعدادهاى ما نیست!
در اوج احساسات از هدف گذاری خود داری کنید
ما در طول شبانه روز، نوسانات احساسى زیادى را تجربه مى کنیم. این نوسانات احساسی، گاهى اوقات به اوج خود مى رسند. ما در این حالت، یک هیجان مقطعى را تجربه مى کنیم که طبیعتاً هم لذت بخش است. اما باید مراقب باشیم هنگامى که در این حالت هستیم یک هدف اشتباه براى خود تعیین نکنیم!
زمانى که ما در اوج احساسات و هیجانات مثبت قرار داریم، همه چیز به نظر مان جذاب و مطلوب جلوه مى کند. و ما در این حالت معایب و نقایص را نمى بینیم. در این حالات، ذهن ما همه چیز را طورى تفسیر مى کند که با هویت واقعى و اصیل آن چیز فاصله ى زیادى دارد!
همه چیز غیر طبیعى و فراتر از واقعیت وجودى خود، جلوه گرى مى کند. این حالات خاص، یعنى اوج هیجانات و احساسات مثبت! که اصلاً زمان مناسبى براى تصمیم گیرى هاى سرنوشت ساز و اساسى نیست! بخش عظیمى از حقیقت ماجرا را نمى بینیم.
برای مطالعه بیشتر:
بگذارید با یک مثال توضیح دهم:
مثال واقعی
ما به همراه جمعى به کوهپیمایى رفته بودیم. هنگام بازگشت در حالى که از لحاظ بدنى خسته بودیم، بین همراهان، رقابتى در گرفت. تصمیم گرفتند مسافتى را بدوند و هر که زودتر رسید به انتهاى مسیر، نشان دهنده ى قدرت بدنى بالاتر او بود. (در واقع یک جوّ احساسى و هیجانى بین همراهان ایجاد شده بود و همه سعى داشتند توانایى بدنى خود را به رخ دیگرى بکشند)، که این خوب نبود!
در انتها، یک نفر برنده شد. مربى کوهنوردى ما به او گفت: با این فیزیک بدن و قدرتى که دارى؛ باید فوتبالیست میشدی! او هم چون در شرایط هیجانى بود و اصلاً حال طبیعى نداشت، حرف مربی را جدی گرفت.
دو سال از عمرش را در فوتبال تلف کرد و به جایى نرسید. بلکه به این نتیجه رسید که او اصلاً به درد فوتبال نمى خورد و بسیار پشیمان شد!
مراقب باشیم دچار تصمیم گیرى هاى نادرست که بر مبناى یک هیجان مقطعى استوار است نشویم.
این اتفاق چرا رخ می دهد؟
زیرا ما خودمان را درست نمى شناسیم.
در این جلسه مى خواهم درباره اعتماد به نفس صحبت کنم. خوب دقت کنید:
برخلاف تعاریف و باورهاى عمومى، اعتماد به نفس تعریف متفاوتى دارد.
اعتماد به نفس
اعتماد و اتّکا به قابلیت ها و توانایى هاى واقعى خویش
تمام اهدافى که انتخاب مى کنید باید در راستاى قابلیتها و توانایى ها و ظرفیت هاى وجودى شما باشد.
اگر این نکته را رعایت کنیم، هیچگاه در طول مسیر حرکت به سمت هدف، دچار افت انگیزه نمی شویم.
ارتباط بین اعتماد به نفس و انگیزه
من به سرنوشت تک تک شما علاقه مندم و مشتاقم شاهد موفقیت شما باشم.
خوب دقت کنید:
گاهى اوقات ما در شرایط هیجانى، هدفى را انتخاب مى کنیم که هیچ سنخیتى با توانایى ها و قابلیت هاى ما ندارد. در این صورت اعتماد به نفس و انگیزه در ما دچار اختلال مى شود. خوب به این مراحل دقت کنید:
- شناسایى دقیق قابلیت ها و توانایى و ظرفیت هاى وجودى خویش
- تقویت آنها با بهره مندى از تمام امکانات موجود
- ابراز و معرفى آنها در محیط و در جمع در شرایط مناسب
- تقویت حس خود باورى
- حس خود شکوفایی
- ایجاد انگیزه قوی
به مراحلی که عنوان شد خوب دقت کنید. این مراحل دقیقاً ارتباط بین اعتماد به نفس و انگیزه را بیان مى کند.
اندازه گیری میزان انگیزه
نکته مهم تر اینکه؛ در هر مرحله از هدف باید میزان انگیزه ى خود را چک کنید. بدین روش که می گویم:
اگر مثلاً هدف شما شامل ٧ مرحله است، در مرحله اول که هستید، فقط و فقط خود را در مرحله دوم تجسم کنید. و هنگام تجسم، حالات و احساسات درونى خود را چک کنید. مخصوصاً حس انگیزه!
اگر کم شده بود، آن مرحله و یا کل آن را مورد بازنگرى قرار دهید.
قسمت هایى را که خارج از ظرفیت هاى وجودى شماست را اصلاح کنید.
اما بدانید که با رسیدن به یک هدف، ظرفیت پذیرش هدف بزرگتر در شما ایجاد مى شود?
و این بسیار امیدبخش است و موجب رشد و تعالى شما مى شود.
نتیجه گیری این بخش
١- با تقویت اعتماد به نفس خود، حس انگیزه را همیشه در سطح بالایى حفظ کنید.
٢- در هر مرحله از هدف حس انگیزه را کنترل کنید.
٣- در هر مرحله اى که هستید ٨٠٪ انرژى ذهنى خود را متمرکز بر مرحله ى بعدى کنید و ۲۰ ٪ را به مرحله آخر اختصاص دهید.
بخش چهارم
هدف گذاری با ایجاد رابطه مکمل
هدف، موضوعى است که در محیط زندگى ما وجود دارد. موضوعى که وجود دارد و ما هنوز به آن نرسیده ایم! پس باید بین ما و هدف یک رابطه ى دو جانبه برقرار شود تا ما به هم برسیم.
رابطه ى بین ما و هدف چه مى تواند باشد؟
بین ما و هدف رابطه ى مکملى باید وجود داشته باشد یعنی چه؟
یعنى اینکه ما هنگام رسیدن به هدف، احساس کنیم در آن زمینه نقص مان برطرف شده و به تکامل رسیده ایم.
خوب دقت کنید:
اگر این رابطه را درک کنیم و درست و دقیق براى خود تعریف کنیم، فرایند جالبى در محیط رخ مى دهد. و آن اینکه:
علاوه بر اینکه ما به سمت هدف حرکت مى کنیم، هدف هم به سمت ما حرکت مى کند. چی بهتر از این؟ به همین سادگی با رعایت اصول هدف گذاری می توان دستیابی به اهداف را ساده کرد.
تعریف و ایجاد رابطه ى مکملى بین ما و هدف، موجب تحرک و پویایى مى شود و ما به سمت یکدیگر (ما و هدف) حرکت مى کنیم.
اهداف خود را بر مبناى نیازهاى واقعى خود تعیین کنید. و هنگامى که دچار هیجان هستید (مثبت یا منفى) از تعیین اهداف و تصمیم گیرى هاى مهم بپرهیزید.
استراتژی ایجاد خلا
تعیین اهداف بر مبنای نیازها، موجب مى شود ما استراتژى دقیقى براى رسیدن به هدف تعیین کنیم. این نیازهاى واقعى ماست که در وجود ما خلأ ایجاد مى کند. ایجاد این خلأ، موجب فعال شدن فرایند تکامل مى شود. طبق فرمایش حضرت مولانا:
آب کم جو تشنگى آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
حقیقتاً هر یک از ابیات ارزشمند حضرت مولانا مى تواند راه گشا و تأثیر گذار باشد.
نیاز یعنی همان تشنگی! شما تشنگى را ایجاد کنید.
آب، خودش به سمت شما حرکت مى کند و شما را سیراب خواهد کرد.
ایجاد نیاز، نقص هاى واقعى ما را نمایان مى کند و احساس نقص و کمبود ما را به سمت تکامل سوق مى دهد.
هر هدفى باید ما را به سطح بالاترى ارتقاء دهد.
سیرِ تکاملى ما از دیدگاه NLP به شرح زیر است:
- محیط
- رفتار
- قابلیت ها و توانایى ها
- ارزش ها و باور ها
- هویت
- رسالت
- دنیاى معنوى***
این مراحلى است که رابرت دیلتز به عنوان روند موفقیت،سیر تکاملى و اصول هدف گذاری تعریف مى کند.
از مباحث بنیادین است که در آینده به تفصیل درباره آن صحبت خواهم کرد.
خب موضوع مهم دیگری را مطرح می کنم. خوب دقت کنید:
یک تجربه شخصی؛ من تا قبل از فراگیرى این علم و قبل از آشنایی با دانشمند معظم جناب دکتر معدلى، واقعاً اعتراف مى کنم که معناى واقعى هدف را نمى دانستم!
مرز باریکى بین کلمه “هدف” و “ارزش” وجود دارد.
در واقع یکى از دلایلى که ما به اهداف مان نمى رسیم این ست که به جاى اهداف به دنبال ارزش ها مى رویم. ارزش ها یک مفاهیم کلى هستند که براى ضمیر ناخودآگاه، جایگاه خاصى دارند؛ اما محرک نیستند!
ارزش ها باید به واحدهاى کوچکتر تقسیم شوند تا براى ضمیر ناخودآگاه انگیزه ایجاد کنند و براى ضمیر خودآگاه هم قابل دسترس به نظر برسند.
من قبل از ان ال پى به دنبال ارزش ها بودم، اما بعد آموختم که چگونه باید ارزش ها را تبدیل به هدف کرد و چگونه باید به اهداف رسید!
یک تجربه شخصی با موضوع جذاب ثروت:
ثروت یک ارزش است و هر کدام از ما مشتاق دستیابی به آن هستیم. البته منظور من از واژه ی ثروت در این مثال، پول است که یکی از مصادیق ثروت می باشد.
می خواهم برایتان تعریف کنم چگونه درآمدم را با استفاده از این اصول هدف گذاری به چهار برابر افزایش دادم!
خوب دقت کنید؛ من براى ضمیر ناخودآگاه دو مفهوم را تعریف کردم.
١- پول را به شکل یک تراول ۵٠ هزار تومانى برایش تعریف کردم و تصویر ذهنی به او دادم.
٢- زمان (یک روز) را تعریف کردم، به او گفتم هر بار که خورشید طلوع و غروب می کند یک روز محسوب مى شود.
٣- در انتها به او گفتم من روزى ۶ عدد تراول ۵٠ هزار تومانى براى خودم مى خواهم.
و این اتفاق در کمال ناباورى در مدت کوتاهى رخ داد!
یک نکته ظریف اینکه: حتماً باید بگویید “برای خودم”.
زیرا ممکن است پول در حساب شما باشد اما متعلق به شما نباشد!
من یک وکیل را می شناسم که همیشه حداقل ۶٠٠ میلیون تومان در حساب جاری خود دارد، اما نمی تواند برای خود برداشت کند. از افرادی این پول را قبول می کند و با کد اقتصادىِ خود برای آنها معامله انجام می دهد و در سودشان شریک است.
خوب دقت کنید جمله اى که درباره ثروت به ضمیر ناخودآگاه مى دهید،کاملاً مطابق با آنچه مى خواهید، باشد!
تعریف ارزش ها با نماد و سمبل
ارزشها را باید با نمادها و سمبل هاى قابل درک براى ضمیر ناخودآگاه تعریف کنید.
مى توانست این هم باشد:
” من ثروتمند هستم + تصویر ۶ تراول ۵٠ تومنى در یک روز”
” من ثروتمند هستم + تصویر ۶ تراول ۵٠ تومنى در یک روز”
نتیجه گیری بخش چهارم
١- با شناخت نقایص و کمبود هاى خود، نیاز ایجاد کنید و با ایجاد نیاز، بین خود و هدف، رابطه مکملى به وجود آورید.
٢- ارزشهاى خود را شناسایى کنید و آنها را تا حد امکان به واحدهاى کوچک (که آنها را هدف مى نامیم) تقسیم کنید.
در این مطلب جامع سعی کردیم برای شما از اصول هدف گذاری مطابق با اصول علم ان ال پی صحبت کنیم. لطفا برای حمایت از ما این مطلب را با درج لینک وبسایت و نام نویسنده به اشتراک بگذارید.
طبقه بندی اهداف در ضمیرناخودآگاه
اهداف ما همچنان در ذهن ما هستند. تا زمانى که از ذهن به روى کاغذ منتقل نشوند، هیچ کارى نکرده ایم! طبقه بندی اهداف در ضمیرناخودآگاه می تواند به ما در رسیدن به آنها کمک کند! خوب دقت کنید چون مبحث این مطلب از اصول هدف گذاری نیاز به توجه ویژه دارد.
ضمیرخودآگاه ما نسبت به ضمیرناخودآگاه از توانایى هاى کمترى برخوردار است.
ظرفیت ضمیرناخودآگاه و خودآگاه
ضمیرخودآگاه ما تمام تلاش خود را که مبذول دارد نهایتاً مى تواند به ١٠ موضوع همزمان فکر کند. اما ضمیرناخودآگاه این پدیده ى شگفت انگیز و اسرار آمیز در آن واحد، مى تواند به ١٠،٠٠٠ موضوع متفاوت، فکر کند !!!
۱۰٫۰۰۰ موضوع ، واقعاً شگفت انگیز است!! این موضوعات چه مى توانند باشند؟
خوب دقت کنید، در هر ۵ ثانیه ٣ میلیون واکنش در سر تا سر وجود ما انجام مى شود!
بخشی از این واکنش ها شیمیایى هستند و مربوط به فرایندهاى حیاتى و زندگى فیزیولوژیکى ما. اما بخش اعظم این فرایندها مربوط به تغییرات ذهنى ما مى باشند، بخش اعظم این ٣ میلیون واکنش در ذهن ما صورت مى گیرد.
ضمیرناخودآگاه ما تمام خواسته هاى کوچک و بزرگ و مهم و معمولى و … را با هم در نظر دارد و انرژى ذهنى خود را بین آنها به صورت نسبتاً مساوى تقسیم مى کند. اما ما این را نمى خواهیم! ما مى خواهیم او انرژى خود را روى اهداف مهم ما متمرکز کند و پس از حصول آنها، به سراغ اهداف کم اهمیت تر برود.
این وظیفه ى کیست که به او اهمیت اهداف را یادآورى کند؟
وظیفه ى ضمیر خودآگاه ماست. به این پروسه چه مى گویند؟
اولویت بندی اهداف:
اهداف ما به چهار گروه اصلى تقسیم مى شوند:
۱- مهم و فورى
۲- مهم و غیر فورى
۳- غیر مهم و فورى
۴- غیر مهم و غیر فورى
به مورد ۴، در NLP اصطلاحاً مى گویند هدف اشتباهى! یعنى موضوعى که هدف نیست و اشتباهاً ذهن ما را اشغال کرده است. حالا ببینید ما تابحال چقدر هدف اشتباهى داشتیم و داریم! از اصول هدف گذاری صحیح اینست که اهداف بیهوده را از ذهن و برنامه خود حذف کنیم.
هدف اشتباهى همان هایى هستند که بر اثر یک هیجان مقطعى وارد ذهن ما مى شوند و انرژى ضمیر ناخودآگاه را مصرف مى کنند.
مهم = important فورى (ضرورى) = urgent
هدف اشتباه که تکلیفش مشخص است! باید از ذهن حذف شود. اما از سه اولویت بندى دیگر آیا همه واجب هستند؟
بخش زیادى از انرژى ضمیر ناخودآگاه دارد بیهوده مصرف مى شود. باید جلوى هدر رفتن انرژى ذهنى خود را بگیریم. پیشرفت ما تصاعدى و مضاعف مى شود و در مدت کوتاه تر از معمول به اهداف مان مى رسیم.
چگونه؟
مهم ترین بخش درس این مطلب همین است.
ما نباید اجازه دهیم که کارها و امور زندگی مان حالت ضرورى پیدا کنند.
خوب دقت کنید و منصف باشید، گذشته را مرور کنید
هر کارى که امروز حالت ضرورى پیدا کرده، کارى مهم بوده که در زمان خاص خودش انجام نشده است.
مثال برای درک بهتر
مثلاً کسى که الان پیدا کردن کار، امر ضرورى محسوب مى شود، همان کسى است که در گذشته فرصت هاى بسیارى را از دست داده است.
یا کسى که سنش بالا رفته و ازدواج یک امر ضرورى براى اوست، همان کسى است که قبلاً فرصت هاى ازدواج را از دست داده یا براى ایجاد آن تلاش نکرده است.
در واقع کلمه اى به عنوان ضرورى، معمولاً نباید در زندگى ما پیش بیاید.
چکار کنیم که پیش نیاید؟
خواهش من از شما این است: هر کارى را در زمان مخصوص به خودش انجام دهید! این رمز موفقیت است.
یک سوال مهم:
فکر مى کنید چند درصد افراد روى کره ى زمین این گونه زندگى مى کنند؟
یعنى هر کارى را در زمان خودش انجام مى دهند؟
چند درصد؟
از بین ٧،٠٠٠،٠٠٠،٠٠٠ انسان روى کره ى زمین فقط ٣٪ افراد، هر کارى را زمان خودش انجام مى دهند آنها فقط کارهاى مهم را انجام مى دهند.
فقط کارهاى مهم!!
شما هم از این به بعد همین گونه عمل کنید تا جزء آن ٣٪ شوید. و این عدد را با هم افزایش دهیم.
سوال: اهداف چگونه در ضمیر ناخودآگاه گروه بندی یا طبقه بندی می شوند؟
پاسخ: سؤال بسیار خوبی ست. ضمیر ناخودآگاه ما طبق منطق ویژه ى خودش، تصمیم مى گیرد. او خود را ملزم و متعهد مى داند که ما را به تمام اهداف مان برساند. و در این راه واقعاً تلاش مى کند. او پیوسته اهداف ما را مدنظر دارد و امکانات محیط اطراف ما را رصد مى کند.
او به دقت تمام امکانات محیط (سرزمین) را بررسى مى کند.
هر کدام از خواسته هاى ما که در محیط زندگى ما ، مقدمات رسیدن به آن فراهم است، ما را به آن مى رساند
هر کدام که به نظر خودش در دسترس تر است.
سؤال: من برای یادگیری زبان، کلاس، استاد، یک سال زمان و هزینه فراهم کردم. ولی نتیجه دلخواه نگرفتم. چرا؟
پاسخ: دلایل زیادى ممکن است داشته باشد. اما چیزى که الان به ذهنم مىرسد این است که هرگاه ما به هدفى نمی رسیم یا در میانه راه آن را رها مى کنیم، یک مقاومت و مخالفت درونى، در سطح ناخودآگاه وجود دارد که باید آن را بشناسیم و رفع کنیم. این از اصول هدف گذاری صحیح است.
ما باید خود را هوشیار و آگاه نگه داریم تا مستعد دریافت پیامهاى ارزشمند بشویم. تا اینجا گفتیم هدف هاى ما باید مهم و فورى باشند.
برای مطالعه در خصوص خودآگاهی و خود هوشیاری اینجا کلیک کنید!
یکى دیگر از جنبه هاى اولویت بندى اهداف تقسیم بندى زیر است:
۱- اهداف شخصی (خصوصی)
۲- اهداف شغلی، تجاری و حرفه ای
۳- اهداف جمعی، گروهی و خانوادگی
ابتدا ساده به نظر مى رسد اما هریک را توضیح می دهیم.
۱- اهداف شخصی
از این اهداف تا رسیدن به نتیجه مطلوب با هیچکس صحبت نکنید. با هیچکس! این شاید مهمترین قانون از اصول هدف گذاری است!
حتى نزدیکترین دوست خود!! اهداف شخصى را در دفترچه قفل دار بنویسید و اصول هدفسازى را اجرا کنید تا به نتیجه برسید.
هیچ لزومى ندارد کسى از اهداف شما آگاه باشد. اگر بگویید؛ ممکن است یا نرسید یا دیرتر از موعد مقرر برسید.
تیپ شخصیتى ۵ (اناگرام) این کار را به خوبى انجام مى دهد.
این ویژگیِ او خیلى خوب است که اصلا با کسى در مورد اهدافش صحبت نمى کند. آخر همه تیپها این صفت را از او مدلسازى کنند، خیلى خوب است!
زیرا وقتى با کسى سخن مى گویید، در واقع انرژى هدف خود را با او تقسیم کرده اید و او را ناخواسته در هدف خود شریک کرده اید! پدر من اینگونه بود!! هنوز مقدمات کارى را فراهم نکرده بود، با همه صحبت مى کرد. همه از ایده هاى او استفاده مى کردند و در نهایت خودش بى بهره مى ماند. خواهش من این است که بیهوده دیگران را در اهداف شخصى خود شریک نکنید!!
۲- اهداف شغلی، تجاری و حرفه ای
در اصول هدف گذاری کاملاً بحث خودشناسی نیاز است. باید شغل شما دقیقاً متناسب با ظرفیتهاى وجودى و قابلیت هاى شما باشد! ما مى توانیم هر کارى را عادى انجام دهیم اما، فقط مى توانیم بعضى از کارها را عالى انجام دهیم.
شغلى انتخاب کنید که بتوانید آن را انجام دهید. کارى که بتوانید از حداکثر ظرفیتهاى خود بهره ببرید.
انتخاب شغل “نکته ى بسیار بسیار مهم”
شغل شما باید داراى ٣ فاکتور اساسى باشد:
۱-منطبق با تیب شخصیتى شما باشد
۲-توانایى انجام آن در شما باشد و همچنین علاقه داشته باشید.
۳-منطق با ارزشها و باورهاى شما باشد
دوستان با رعایت همین سه اصل، از شغل خود لذت مى برید.
شغل منطبق با شخصیت فرد
شغل باید منطبق با تیب شخصیتى باشد. مثلا کسى که تیپ شخصیتى او ٧ است، اصلا براى کارمندى مناسب نیست و اگر کارمند شود، بسیار عذاب مى کشد.
اما تیپ ۶ یک کارمند وظیفه شناس است و اگر وظایفش دقیق تعریف شود، بسیار مسئولیت پذیر است. مثلاً تیپ ١ مى تواند مسئول کنترل کیفیت باشد! تیپ٢ مددکار اجتماعى، پرستار و…
برای مطالعه در خصوص تیپ های شخصیتی بر اساس آناگرام اینجا کلیک کنید!
ما سه انتخاب مهم در زندگى داریم:
۱- انتخاب رشته تحصیلی
۲- انتخاب شغل
۳- انتخاب همسر
اگر یکى از این انتخابها اشتباه باشد، یعنى ٣٣٪ زندگى شما دچار اختلال جدى شده است! پس خواهشاً در انتخاب هاى خود دقت کنید.
(فکر کنید اگر کسى دو مورد را اشتباه انتخاب کند، ۶۶٪ زندگى اش با مشکل و چالش جدى مواجه مى شود.)
در انتخاب شغل فوق العاده دقت کنید. شغل منبع درآمد است. هرچه بهتر و دقیق تر انتخاب کنید درآمدتان بیشتر خواهد بود.
۳- اهداف گروهى و جمعى و خانوادگى
همسران جوان باید اهداف مشترک خود را در قالب هدف جمعى تعریف کنند. یکى از مهم ترین انتخاب هاى زندگى، انتخاب شریک زندگى است! آنها که انتخاب کرده اند که هیچ. اما آنها که هنوز انتخاب نکرده اند، بسیار مراقب باشند.
شناخت قبل از ازدواج
دو نفر براى درک متقابل و شناخت عمیق از یکدیگر، حداقل ١٠٠ ساعت و حداکثر ۵٠٠ ساعت باید قبل از ازدواج (دوران نامزدى) با یکدیگر صحبت مفید داشته باشند.
دوستان این مطلب که عرض کردم، جدیدترین تحقیقى است که در کشورهاى اتحادیه اروپا انجام شده و رعایت مى شود.
شناخت قبل از ازدواج از اساسى ترین مباحثى است که مانع از طلاق مى شود.
خوب دقت کنید؛ ما در شناخت کاملِ خود هم ناتوانیم. چطور مى توانیم یک نفر را بشناسیم و به او اعتماد کنیم؟
فقط با گفتگوهاى حضورى مفید! متأهل هاى گروه بیشتر دقت کنید !!
براى همه ى شما لازم است که شریک زندگى خود را از نو بشناسید. ما هر لحظه در حال تغییر هستیم.
رفتارهاى ما به سه بخش عمده تقسیم مى شود:
١. رفتارهاى سطحى
٢. رفتارهاى میانى
٣. رفتار هاى عمقى
رفتارهاى سطحى و میانى دائماً در حال تغییر هستند. رفتار هاى عمقى، ثابت هستند اما در حال نوسان.
تدام روابط
رمز دوام هر نوع ارتباط اعم از دوستى، شراکت، فامیل، ازدواج و… اینست که:
هر یک از طرفین باید سعى کنند یکدیگر را هر لحظه، از نو بشناسند و با قابلیتها و ظرفیتهاى پنهان یکدیگر آشنا شوند.
این ارتباط، از ارتباط موثر به ارتباط پایدار و ماندگار تبدیل مى شود.
ما اجازه نداریم تصویری ثابت از دیگران در ذهنمان ثبت کنیم و آن تصویر ثابت را ملاک شناخت و قضاوت خود قرار دهیم! باید به هم فرصت بدهیم تا نسخه جدید شخصیت خود را ارائه دهند.
اهداف گروهی
تیم هایى که بین اعضاء آن قرار داد شراکت بسته مى شود. باید هدف مشترک تیمى داشته باشند!
تیم با گروه متفاوت است. ما در ایران بیشتر گروه داریم تا تیم!
اما یک نمونه خوب و امیدوار کننده وجود دارد: مثل تیم والیبال!
یک نمونه مهم و حیاتى و سرنوشت ساز که باید اهداف جمعى مشترک داشته باشند مجلس یا پارلمان کشور است.
اگر در هر کشورى، اعضاء پارلمان حس کنند که عضو یک تیم هستند؛ پیشرفت و توسعه صورت مى گیرد.
اهداف جمعى باعث ایجاد هم افزایى و سینرژى مى شود.
یک مثال و ختم کلام:
در گروه که هرکس اهداف شخصى خود را دنبال مى کند:
٢=١+١
اما در تیم که همه به هم کمک میکنند و مشارکت جمعى وجود دارد:
١١= ١+١
اهداف جمعی و گروهی موجب انتقال انرژی بین افراد گروه می گردد. از اصول هدف گذاری نیز می توان به همین مورد اشاره کرد.