وظایف ضمیرناخودآگاه
اساس علمِ ان ال پى، شناختِ وظایف ضمیرناخودآگاه و مکانیزم ویژه آن است.
ضمیرناخودآگاه قوى ترین نرم افزار مدیریت ذهن ماست. مکاتب مختلف وقتى که به قدرت شگفت انگیز ضمیر ناخودآگاه پى بردند، نام هاى مختلفى به او اعطا نمودند این نامها برخاسته از فرهنگ جامعه آنها بود.
مثلاً کشورهاى جنوب شرق آسیا، به او مى گویند خداى درون! آنها او را خداى درون مى پندارند؛ شاید معتقدند او همان خدایی ست که در درون هرکسى حضور دارد.
این تفکر ممکن است در مواجهه اولیه؛ زیبا به نظر برسد. اما در باطن ایرادات زیادى مى توان به آن گرفت که فعلا از دایره ى بحث ما خارج است.
کشورهاى اروپایى به سادگى و زودباورى او پى بردند و نام او را کودک درون گذاشته اند. این هم زیباست ولى خالى از اشکال نیست! ایرادات بسیار کمى دارد. در واقع هسته ى مرکزى ضمیرناخودآگاه، همان کودک درون است. اما به مرور زمان لایه هاى دیگر ذهنى، به ضمیر ناخودآگاه افزوده مى شود و آن را احاطه مى کنند.
فکر مى کنید این لایه ها چیست؟
در واقع لایه هایى که به مرور زمان، به اطراف ضمیرناخودآگاه افزوده شده و آن را احاطه مى کنند همان مراتب هرم دیلتز هستند. در این هرم ما به مجموعه موارد موجود در قسمت بالاى هرم، مى گوییم: دنیاى معنوى! موضوعات طبقات پایین به تدریج ضمیرناخودآگاه را تحت تاثیر خود قرار مى دهند.
خب در ایالات متحده آمریکا اساساً به ضمیرناخودآگاه غول درون مى گویند که تا حدى برگرفته از تعالیم مذهبى سرخپوستان است. فکر کنم همه فیلم راز را دیده اید! (نگویید نه که باور نمى کنم) سرخ پوستان ساکن آمریکا عقاید خاص و جالبى داشته اند. آنها بوسیله ضمیرناخودآگاه خود با روح طبیعت ارتباط بر قرار مى کرده اند. آنها از یک گله ى ١٠٠٠ تایى گاومیش ، فقط ٢٠ تا را شکار مى کردند و البته قبل از شکار هم از روح طبیعت اجازه مى گرفتند. (پیشنهاد مى کنم فیلم گمشدگان برهوت را تهیه کنید و تماشا کنید.)
خب تا الان ۴ دیدگاه را معرفى کردم:
- جنوب شرقى آسیا: خداى درون
- اروپا: کودک درون
- ایالات متحده امریکا: غول درون
- سرخپوستان قاره امریکا: روح طبیعت
اما، ما هیچ یک را ١٠٠٪ قبول نداریم!
ما همچنان که در ابتداى صحبت گفتم معتقدیم ضمیرناخودآگاه قوى ترین نرم افزار مدیریت اطلاعات موجود در ذهن ماست. او هربار که ما پلک مى زنیم یک فایل اطلاعاتى را در ذهن ما ذخیره مى کند (یک فایل اطلاعاتى که شامل تمام جزئیات دقیق محیط مى باشد.)
آیا دقت کرده اید از صبح تا به حال چند بار پلک زده اید؟ تا کنون به این فکر کرده اید که در یک دقیقه چند بار پلک مى زنید؟
عدد معینى ندارد و براى هر کس متفاوت است. ارتباط مستقیم دارد با کانال ترجیحى افراد!
بینایى یا شنوایى یا لامسه
بینایى ها بیشتر از همه پلک مى زنند و لامسه ها کمتر از همه. شنوایی ها هم همینطور. در هر بار پلک زدن، انبوهى از اطلاعات محیط با دقت و شفافیت بالا در ذهن ما ثبت مى شود. اطلاعاتى که الزاماً مورد نیاز ما نیست اما روى ذهن ما تاثیر مى گذارد.
کدام از شما امروز سوار مترو شده اید؟ باور کنید چهره ى تمام افرادى که در مترو بوده اند، الان در ذهن شما ثبت شده است.
و ممکن است بعد از چند سال یکى از همین افراد ناشناس را ببینید و به نظرتان آشنا بیاید! این مربوط به مکانیزم ضمیرناخودآگاه است.
چه کسانى الان در خانه هستند؟ ضمیرناخودآگاه شما، اولین بارى که به این خانه وارد شدید، تعداد کلیدها و پریزهاى آن را مى داند. و جالب اینکه این اطلاعات در صورت لزوم قابل دستیابى هستند.
اما گاهى هم آنقدر براى ضمیرناخودآگاه و همچنین ضمیرخودآگاه، بى اهمیت است که کاملاً به فراموشى سپرده مى شود. مکانیزم ضمیرناخودآگاه اینگونه عمل می کند!
از شما مى خواهم که فکر کنید ببینید از اول عمرتان تا به حال چقدر اطلاعات در ذهن شما ذخیره شده است؟ واقعاً میزان آن بسیار زیاد و خارج از حساب است.
اما ضمیر ناخودآگاه برمبناى همین اطلاعات دارد براى ما پردازش مى کند و حاصل این پردازش چیست؟
- تولید رفتار
- تولید باور
پس از این به بعد مراقب اطلاعات ورودى ذهن تان باشید.
ضمیرناخودآگاه دو مسئولیت مهم، حیاتى وسرنوشتساز براى ما انجام میدهد. تولید رفتار و تولید باور
تولید رفتار و باور
١- ما همواره در حال ابراز رفتارهاى خاصى هستیم که با این رفتارها موقعیت خود را تعریف میکنیم.
٢- همواره به موضوعاتى باور داریم که مطابق با آنها زندگى خود راپیش میبریم.
به همین دلیل ما معتقدیم ضمیرناخودآگاه حداقل٨٠٪ شخصیت و سرنوشت مارا میسازد.
خوب به این سیر و پروسه دقت کنید:
پندار >>> گفتار >>> رفتار >>> عادت >>> شخصیت >>> سرنوشت
بنابراین نکته ی بسیار مهم، این است که نحوه ی تفکر خود را بشناسیم.
همهچیز، از تغییر روش تفکر آغاز میشود
ضمیرناخودآگاه ما پردازش افکار ما را به عهده دارد. در طول شبانهروز ۶٠،٠٠٠ رشته فکری از صفحه ذهن ما عبور میکند که این رشتههای فکری در سه شکل ظاهر میشوند:
١- تصویر
٢- صدا
٣- احساس
این رشتههای فکری از منابع مختلفی ایجاد میشوند:
رشته های فکری درونى هستند یا بیرونى
هرچه هستند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در سرنوشت ما تأثیر دارند.
زیرا ضمیرناخودآگاه آنها را دریافت میکند و بر مبنای همان اطلاعات براى ما برنامهریزی می کند.
حال، بهصورت تخصصى بحث ناخودآگاه را دنبال میکنیم:
ابتدا: قوانین ضمیرناخودآگاه
١- ضمیر ناخودآگاه محل دائمى ثبت اطلاعات است.
وقتیکه یک جنین در رحم مادر، به سنِ سه ماه و١٠ روزگى میرسد، حس شنوایى او فعال میشود.
او از طریق حس شنوایى، شروع به دریافت اطلاعات میکند.
یان مک درمونت، یک اندیشمند علوم ذهنى است. کتابِ جالبی که در این زمینه به چاپ رسانده، حیرت آورست!
“نوزادان لحظه تولد رابه یاد میآورند”
تصورکنید از ٣ ماه و ١٠ روزگى که جنین بوده ایم تا همین لحظه، در حال کسب اطلاعات هستیم. حتی با وضوح و شفافیت بالا!
درواقع ضمیرناخودآگاه، اطلاعات محیط را با تمام جزئیات اسکن میکند! یعنی هر بارکه پلک میزنیم،
یک تصویرجامع وکامل ازمحیط را وارد ذهن میکنیم.
همانطور که قبلاً هم ذکر شد، خواه/ناخواه، این حجم اطلاعات وارد ذهن میشوند.
حتی یک سکانس از یک فیلم میتواند ضمیرناخودآگاه ما را برنامهریزی کند!
از دوران جنینى تا همین لحظه، ذهن ما آکنده از اطلاعات است.
از دوران جنینى که ٣ ماه و ١٠ روزمان بوده تا همین لحظه که اینجاییم، ذهن ما آکنده از اطلاعات است. در هر سنى که هستیم ذهن ما مملو از اطلاعات است، به همین دلیل برخى از محققان این حیطه، (حیطه ى روان و ذهن) متأسفانه به اشتباه ضمیرناخودآگاه را به جعبه سیاه هواپیما تشبیه کرده اند! در صورتیکه اینچنین نیست. درست است که ضمیرناخودآگه محل ثبت دائمى تمام اطلاعات زندگى ماست. اما…
ضمیرناخودآگاه جعبه سیاه اطلاعات ما نیست
ما نباید دچار خطا شویم! همه مى دانیم که در جعبه سیاه هواپیما، تمام مکالمات از اولین لحظات قبل از پرواز تا هنگام فرود، ضبط مى شود و شاید این عمل شبیه عملکرد ضمیرناخودآگاه باشد.
اما جعبه سیاه وجود ما چیزى بسیار فراتر از ضمیرناخودآگاه است! فکر مى کنید آن چیست؟ آن چیزى که ما مى توانیم به جعبه سیاه هواپیماى وجودمان تشبیه کنیم فطر است.
بله فطرت بخشى از وجود ماست که اطلاعات قبل از دوران جنینى و هم چنین اطلاعات مرحله ى زندگى پس از مرگ را هم در آن مى توان یافت !!!
فقط خواستم یک شبهه را برطرف کنم که ضمیرناخودآگاه جعبه سیاه ما نیست، زیرا اطلاعاتش در مقابل اطلاعات ذخیره شده در فطرت، بسیار ناچیز است و مربوط به همین زندگى دنیایى و کوتاه مدت ما مى شود.
مکانیزم ضمیرناخودآگاه در بازیابی اطلاعات
حال که آگاه شدیم ضمیرناخودآگاه داراى این قابلیت است باید بتوانیم راهى پیدا کنیم که ما را به آن منبع عظیم اطلاعات برساند. چگونه؟
باید بدانیم او طبق چه مکانیزمى اطلاعات را ثبت و بازیابى مى کند.
ببینید کامپیوتر چقدر شبیه ذهن است. ببینید در بازار نرم افزار هاى بازیابى اطلاعات چقدر طرفدار دارد و اصلاً خودش یک منبع درآمد است خوب گوش کنید.
مکانیزم ضمیرناخودآگاه در بازیابی اطلاعات این گونه است که: هربار که ما پلک مى زنیم حجم عظیمى از اطلاعات محیط با شفافیت و دقت بالا ، شامل تمام جزئیات، در ذهن ما اسکن مى شود. و ضمیر ناخودآگاه ما هنگام خواب فرصت مى کند این اطلاعاتى که در طول روز ، ذخیره کرده، طبقه بندى کند.
این مختصر درباره ى ثبت. موضوع مهمتر بازیابى اطلاعات است که به درد ما مى خورد.
ضمیرناخودآگاه ما به سه روش اطلاعات را بازیابى میکند.
١- ترتیبى
٢- تصادفى
٣- مستقیم (ترتیبی)
۱) روش ترتیبی:
قدیم ها یه چیزى بود به اسم نوار کاست. وقتى مى خواستیم ترانه ى مورد نظر را پیدا کنیم. باید به ترتیب ترانه را رد مى کردیم تا به ترانه ى مورد علاقه خود برسیم. این روش را ترتیبى گویند.
گاهى ضمیرناخودآگاه از این روش استفاده مى کند. اما مثلاً در هیپنوتیزم روى سوژه هایم براى یافتن ریشه ى یک مشکل از این روش استفاده مى کنم.
٢) روش تصادفى
یا غیر ارادى است و خارج از کنترل ما. مثلاً من همین الان که دارم با شما حرف میزنم، تصویر عبور یک شهاب ، از پهنه ى آسمان ، از ذهنم عبور کرد. این تصویر، حتما به دلیل خاصى که ضمیرناخودآگاه مى داند از ذهنم گذشت.. شاید مى خواهد به من بگوید یک رویداد نجومى نزدیک است و من باید تلسکوپم را تنظیم کنم.
به هرحال این پیامهاى تصادفى کاملاً بى مقدمه و غافلگیرکننده به ما مى رسند و نوعى بازیابى اطلاعات است و اما مهمتر از همه روش مستقیم!
٣) روش مستقیم
این روش را راحت مى توانم توضیح دهم. همه ما تا به حال با سى دى و دى وى دى کار کرده ایم.
دیده اید که در یک دى وى دى شامل هزاران قطعه موسیقى، سریع وارد فولدر مورد نظر مى شویم و شماره آهنگ مورد علاقه را مى زنیم تا آن را بشنویم. ضمیرناخودآگاه گاهى اینچنین شفاف و دقیق عمل مى کند و تلاش ما در ان ال پى اینست که روش مستقیم را تقویت کنیم.
یک مثال جالب
در امریکا، یک شهرکِ واقعی،دقیقاً مطابق با سبک زندگى مردمِ سالهاى دهه ۴٠ میلادى ساختند. درحالیکه واقعاً سال٩٠ میلادبود! تعدادی سالمند را از خانه سالمندان (بدون اینکه در جریان قرار بگیرند) به آن شهرک انتقال دادند. همهچیز دقیقاً مثل ۵٠ سال قبل بود! یعنی آن زمانى که این سالمندان، جوانهای برومند و زیبا بودند!
این شبیهسازی با ظرافتِ خاصی انجام شده بود. حتى فیلمى که در سینما نمایش داده میشد. دقیقاً مربوط به دوران جوانى آنها بود.سالمندان ابتدا متحیر شدند، سپس باورکردندکه جوان شدهاند! پیرمردى که کمرش خمشده بود،سلامتى خود را به دست آورد و سواردوچرخه شد. پیرزنى دندان جدید درآورد! علت چه بود؟
علت این بود که ضمیرناخودآگاه بهشدت تحت تأثیر محیط قرار گرفت و آن را باورکرد! ضمیرناخودآگاه تلاش کرد فیزیک بدنى افراد را با محیطى که درک میکند مطابقت دهد و موفق هم شد! همه آنها احساس جوانى و سلامتى میکردند! حتى نمودهاى فیزیکى هم مشاهده شد. بله! ما این قابلیت را داریم که ذهن خود را مجدداً برنامهریزی کنیم.
ریچارد بندلر می گوید: انسان موجودی ست برنامهریزی شده! و قابل برنامهریزی مجدد!
برای مطالعه بیشتر:
هدف اصلى ما از فراگیرى این علم، این است که ویروسهای ذهنى خود را پیدا کنیم، پاک کنیم و برنامهریزی جدید و مفید و سالم انجام دهیم. اطلاعاتى که در ذهن ماست، سرنوشت ما را میسازد! باید به آنها دسترسى پیدا کنیم و یک پاکسازی ذهنى انجام دهیم. این حقیقتاً امکانپذیر است!
٢ – ضمیرناخودآگاه از انجام هر رفتاری، یک منظور مفید و مثبت را پیگیرى میکند. این منشأ تمام رفتارها و عادات ماست. او در واقع منطق خاص خود را دارد!
رفتارهایى که براى ما برنامهریزی میکند براى او فاقد مفهوم خوب یا بد است.
مثلاً:
منظور مفید و مثبت= کسب احترام
رفتار انتخابى= کشیدن سیگار
یک مثال واقعی:
پسر١٢سالهای درشب یلدا در جمع فامیل شاهد صحنه جالبیست. او مشاهده میکندکه به محض ورود آقابزرگ همگى از جا برمیخیزند و تا زمانی که ایشان در صدرِ مجلس ننشسته، کسى نمینشیند! درحالی که این پسر ١٢ ساله غرق شکوه و عظمت و احترام آقابزرگ است..آقابزرگ سیگاری برای خود روشن میکند! و کسی هم اعتراض نمیکند! بنابراین او فکر میکند سریع ترین و بهترین راه کسب احترام، سیگار کشیدن است!
او حالا ٣٠ ساله شده و تا زمانى که ریشه سیگارى شدنش را نمیدانست، نمیتوانست سیگار را ترک کند. پس ما با فراگیرى ان ال پى، میتوانیم ریشه تمام عادات و رفتارهاى خود را پیدا کنیم. عادات خوب را تقویت نموده و عادات نامطلوب را ترک کنیم.
مهمترین نکته درترک یا تغییر یک رفتار یا عادت، این است که:
به منظور مثبت و مفید ضمیر ناخودآگاه احترام گذاشته و آن را حفظ میکنیم. درعین حفظ آن، ضمیرناخودآگاه را طورى برنامهریزی میکنیم که رفتارش را تغییر دهد و در واقع رفتار جدیدى انتخاب کند.
مکانیزم ضمیرناخودآگاه و پیش فرض های NLP
بحث را با مکانیزم ضمیرناخودآگاه و پیش فرض های NLP را ادامه می دهیم.
در مکاتب مختلف نام هاى مختلفى به ضمیر ناخودآگاه اطلاق مى شود. که همه ى آنها قابل نقد است. و فقط مربوط به بخشى از فعالیت هاى ضمیر باطن مى شود. ما مى گوییم قوى ترین نرم افزار مدیریت ذهن.
قوی ترین نرم افزار مدیریت ذهن
توانایى پردازش او ۴ میلیارد بیت اطلاعات در ثانیه!!
قدرت او شگفت انگیز و حیرت آور است اما موضوع تأسف بار این است که ما این قدرت الهى را محدود کرده و به ضمیرخودآگاه بیشتر اعتماد داریم! او واقعاً قادر است هر کارى را براى ما انجام دهد! اما پیامهاى منفى و بازدارنده ى ضمیرخودآگاه مانع بزرگى است در مسیر او!
کافی ست اراده کنید تا همین لحظه شما را به یک مسافرت ببرم. هیچ هزینه اى هم ندارد. فقط ویزا مى خواهد! یک ویزا از جنسى خاص و متفاوت.
ویزاى این سفر، پاکى و خلوص دوران کودکى ست. همین لحظه کودک شوید! براى یک لحظه تمام مسائل را فراموش کنید.
تمرکز روی بخش کودک شخصیت خود
از روزمرگى ها فاصله بگیرید. برای فعالسازی مکانیزم ضمیرناخودآگاه فقط به بخش کودک شخصیت خود فکر کنید. تمرکز روى بخش کودک شخصیت خود! برویم به قدیم، به زمانى که کودک بودیم. کوچک بودیم. پاک بودیم. معصوم بودیم. با صفا بودیم. با غم بیگانه بودیم. با کینه غریبه بودیم.
در زمان دخل و تصرف مى کنم. در لحظه هاى خوش توقف مى کنم.
مى توان آن لحظه را تمدید کرد
خاطرات شاد را تشدید کرد
شعر خودم
برویم به محله ى قدیمى خودمان. کوچه هایى که شاهد خاطرات شاد دوران کودکى ما هستند. مى شود آن صدق و صفا را به زمان حال آورد.
دوستانِ مدرسه، معلم هایى که اذیتشان مى کردیم. محله قدیمى. خانه ى پدری. همسایه ها. ببینید چقدر لذتبخش بود زندگى!
ما چقدر از زمانمان بهتر استفاده مى کردیم. چقدر زندگى مان در عین کودکى با کیفیت بود. چقدر همه چیز به دلمان مى چسبید. خاطرات خوب در انبوه روزمرگى ها مدفون شده.
سوال مهم:
چرا در دوران کودکى همه چیز برایمان جلوه و دیگرى داشت؟ چه شد که الان اینطورى شدیم؟ ما با خودمان چه کرده ایم؟
توجه به ضمیرناخودآگاه بجای ضمیرخودآگاه
یکى از مهمترین دلایل این است که ما به ضمیرناخودآگاه بى توجه شده ایم و به ضمیرخودآگاه دل خوش کرده ایم. باور کنید اگر این جابجایى صورت بگیرد ما در هر سنى که هستیم همان صدق و صفا و صمیمیت دوران کودکى را تجربه مى کنیم.
چرا حسین پناهى اینقدر محبوب است؟ (البته نظر من هست) چون کودک ماند. چون فقط ظاهراً بزرگ شد. بخش کودک شخصیت خود را تا آخر عمر زنده نگاه داشت. به نظرم او به رسالتش رسید و فوت کرد. خدا رحمتش کند. رمز محبوبیت او در حفظ ارتباط با ضمیرناخودآگاهش بود!
هدایت زندگی ما توسط ضمیرناخودآگاه
حالا ما مى خواهیم با ضمیرناخودآگاهمان ارتباط قوى برقرار کنیم. وقتى با او ارتباط برقرار کنیم او قدرتش را باز مى یابد و در اختیار خودآگاه قرار مى دهد. الان ما نمى دانیم او دارد با چه سیستمى زندگى ما را پیش مى برد. اما او طبق منطق ویژه و خاص خود دارد زندگى ما را هدایت مى کند. مکانیزم ضمیرناخودآگاه ویژه و خاص خودش است.
او در حالت فعلى در تقابل شدید با ضمیرخودآگاه قرار دارد. به همین دلیل پریشانى هاى ذهنى و نوسانات روانى و گفتگوهاى درونى زیادى را تجربه مى کنیم. این سه عامل موجب افت انرژى ضمیرناخودآگاه مى شود. موجب کُندى حرکت و دلسردى او مى شود.
ما مى خواهیم با شناختن مکانیزم ضمیر ناخودآگاه بین او و ضمیرخودآگاه یک تعادل منطقى و استوار برقرار کنیم و این حاصل نمى شود مگر از طریق ((ایجاد درک واحد آنها از هر موضوع)) خوب دقت کنید؛
مثلاً یکى از اهداف ما ثروت است. تا زمانى که ضمیرناخودآگاه و ضمیرخودآگاه از مفهوم ثروت، به یک درک مشترک و تفاهم واحد دست نیابند، ما به آن موضوع نمى رسیم!
حالا تمرین امروز: همان سفر به دوران کودکى!
انجام دهید و نتیجه اش را ببینید. حتى آنهایى که به قول خودشان اتفاق بدى در ذهنشان هست! مطمئناً بعد از یادآورى یک اتفاق بد به خاطرات خوب هم مى رسید.
مرور دوران کودکى یکى از قوى ترین و تأثیر گذارترین روشهاى برقرارى ارتباط با ضمیر ناخودآگاه است.
هیچوقت نگویید خاطره ى بد! کلمه ى خاطره، به تنهایى، بار مثبت دارد.
از این به بعد، در انتخاب کلمات خود دقت کنید، مثلاً بعضى ها مى گویند: امروز به طرز وحشتناکی خوش گذشت!
رفتارهاى خود را آنالیز کنید
به گذشته ى دور یا نزدیک برگردید و منشاء ایجاد رفتارهاى خود را پیدا کنید. فقط اشخاص نیستند که در رفتار ما تاثیر مى گذارند! هرچیزى ممکن است باشد.
یادتان هست کارتونهاى زمان کودکى؟ بعضى ها چقدر تلخ و ناامید کننده بود. همان کارتونهاى مخرب، الان دارند اثراتشان را روى زندگى ما نشان مى دهند! اما خب کارتونهاى خوب هم بود. با یادآوری این دست مسائل متوجه ریشه خیلی از رفتارها در خود می شویم. بنابراین مکانیزم ضمیرناخودآگاه نیز برای ما آشکارتر از قبل شده است.
یک تیتر روزنامه هم مى تواند یک رفتار در ما ایجاد کند. قدرت ضمیرناخودآگاه را ببینید. توانایى پردازش ۴میلیارد بیت اطلاعات در ثانیه!
او با همین سرعت و قدرت همواره در حال فعالیت است و براى ما رفتار و باور تولید مى کند.
بسیار بسیار مراقب باشید: مراقب برنامه ریزى هایى که محیط قصد دارد روى شما انجام دهد! خودآگاهانه، ناخودآگاهتان را کنترل کنید!
احترام به ضمیرناخودآگاه موجب بهبود عملکرد اوست
خب پس قرار ما این شد که به دوران کودکى خود فکر کنید و لحظات خوب را پررنگ کنید. این کار از دید ضمیرناخودآگاه نوعى احترام براى او محسوب مى شود. با همین یادآورى و مرور خاطرات او را تشویق مى کنید. که با شما (یعنى با ضمیرخودآگاه شما) ارتباط صمیمانه اى برقرار کند. این اولین قدم براى رسیدن به اهداف است. او از اینکه ما در طول شبانه روز لحظاتى را براى مرور دوران کودکى انتخاب کرده ایم بسیار لذت مى برد. و به سمت ما مى آید.
وقتى که به سمت ما آمد ما فرصت پیدا مى کنیم از مکانیزم برنامه ریزى و استراتژى هاى پردازش اطلاعات توسط ضمیرناخودآگاه و از منطق خاص او مطلع شویم.
ضمیر ناخودآگاه اطلاعات ورودى را تغییر میدهد.
- تحریف
- حذف
- تعمیم
تحریف: دستکاری کردن اطلاعات و تغییر واقعی! او اطلاعات را دستکاری میکند. او قصد دارد در هر صورت ممکن ما را در آرامش نگاه دارد. براى اینکار، واقعیت را به گونه ای که خودش میخواهد در ذهن ما منعکس کرده و در همین راستا فرایندهاى حذف و تعمیم را هم اجرا میکند. هدف او فقط حفظ امنیت، رفاه و آرامش ماست. این یکی از مکانیزم های ضمیرناخودآگاه است.
هدف ضمیر ناخودآگاه، حفظ امنیت، رفاه و آرامش ماست.
حال به یکی از پیشفرضهای جالب NLP می پردازیم.
پیش فرض (۱)
براى رسیدن به یک سرزمین نیازمند نقشه هستیم. این یک جمله ساده اما بسیار عمیق است! نقشه چیست و سرزمین کدام است؟
آلفرد کورزیبسکى از دانشمندان و نظریه پردازان ان ال پى، اینگونه تفسیر میکند: شما در یک دنیاى فاعلى زندگى میکنید و خودتان مسئول زندگى خودتان هستید. در واقع نقشه، همان طرح ذهنى ما از محیط است. محیط اطراف ما و حتى بسیار گسترده تر! دنیایى که در آن زندگى میکنیم به شکل خاصى در ذهن ما ذخیره شده است. اگر از شما بپرسند دنیا چیست و زندگی چگونه است، بیشک وارد مباحث فلسفى میشوید!
اما مکانیزم ضمیرناخودآگاه اینگونه است که، این موضوع را به شکل سادهتری درک میکند! او این موضوع را به شکل یک تصویر ذهنى جامع و بزرگ در ذهن ما ذخیره کرده است. این تصویر بزرگ و کامل، در زندگى ما تأثیر مستقیم دارد! با تغییر این تصویر زندگى ما تغییر میکند. زیرا این تصویر دقیقاً همان world vision ماست. خب این را تا همینجا داشته باشید.
پیشفرض (۲)
نقشه نشاندهندهی همان سرزمین نیست. یعنى اینکه ما نمیتوانیم با قاطعیت بگوییم همان چیزى که ما فکر میکنیم درست است. بنابراین باز میگردیم به بحث قضاوت و واکنش ادراکى! ما حق نداریم دربارهی دیدگاه دیگران قضاوت کرده و آنها را با هم مقایسه کنیم. اصلاً در ان ال پى ما فقط حق داریم خودمان را با خودمان مقایسه کنیم!
در NLP ما فقط خودمان را با خودمان مقایسه می کنیم.
خب؛ پس لازم است که واکنش ادراکى را بهتر بیاموزیم تا قضاوت و مقایسه نکنیم. شرایط احساسى ما بیشترین دخالت را در قضاوت ما دارند. ما در NLP معتقدیم چهار احساس بنیادین وجود دارد:
ترس، شادى، غم، خشم.
بقیه حالاتى که ما تجربه میکنیم، در واقع وضعیتهای احساسى هستند. مانند دلشوره، تشویش، نگرانى، دلهره و … .همهی اینها، وضعیتهایی هستند که از ترکیب آن ۴ احساس بنیادین بوجود آمدهاند.
ما باید در هر رویداد، درصد و میزان هرکدام از این احساسات بنیادین را پیدا کنیم. بیتردید در شادترین لحظات ما، غم هم وجود دارد و بیشک در غمگینترین لحظات زندگى ما، شادى نیز یافت می شود.
مهمترین قانون ضمیرناخودآگاه
ضمیر ناخودآگاه، شدیدترین هیجانات مثبت و منفى را، پس از مدتى به تعادل میرساند. اصولاً به خاطر وجود و عملکرد همین مکانیزم ضمیرناخودآگاه است که ما تا بهحال زنده ماندهایم. زیرا بار منفى برخى رویدادها، آنقدر سنگین است که ممکن است ما را تا سرحد مرگ، پیش ببرد. و همچنین، حتى گاهى ممکن است که بر اثر وقوع یک رویداد خوب، دچار استرس مثبت شویم و شادى مفرط ما از مرز زندگى عبور کند!
وجود مکانیزم برقرارى تعادل و کنترل هیجانات، موجب بقاى ما و تداوم زندگى است. خب؛ خواهشاً خوب دقت کنید؛
از حالا یک جمله را در هر شرایط خوب و بدى که قرار میگیرید با خود زمزمه کنید. شاید هم قبلاً میدانستید، اما از این به بعد، آن را به عنوان مکانیزم بازدارندهی ضمیرناخودآگاه، استفاده کنید و از دستاوردهاى مثبت آن، آگاهانه بهرهمند شوید. این نیز بگذرد! یا چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند! با بیان این جملات، در ضمیرناخودآگاه شما مکانیزمى فعال میشود که واکنش ادراکى و خنثى بودن نسبت به مسائل را تقویت میکند.