ویژگی های اصلی هدف
بدون دانستن ویژگی های هدف در ترسیم و دستیابی به آنها ناکام می مانیم. بنابراین در این مطلب قصد داریم این موارد را مورد بررسی قرار دهیم. همانطور که در مطالب قبلی در خصوص اصول هدف گذاری صحیح با شما صحبت کردیم، در این مطلب نیز به ویژگی های اصلی و بنیادی هدف میپزدازیم. با پدیده فکر مهتر همراه باشید.
یکى از دلایلى که ما به اهداف مان نمى رسیم این ست که ما اشتباهاً ارزش ها را به جاى اهداف دنبال مى کنیم! ارزشها مفاهیم کلى و بنیادین هستند. در واقع منظور مفید و مثبت ضمیر ناخودآگاه؛ همین ارزش ها هستند. و او در تلاش است تا به آنها دست یابد. اما مسیر براى او طولانى و بى پایان است!
تقسیم ارزش ها
در واقع ما با تقسیم کردن ارزشها به واحدهاى کوچکتر، اهداف خود را براى ضمیر ناخودآگاه تعریف مى کنیم.
جلسه ی گذشته یک مثال زدم راجع به تجربه ى خودم در کسب ثروت. حالا هم یک مثال دیگر مى زنم و ادامه ى اصول هدف سازى را مى گویم.
سلامتى یک ارزش است که همه مشتاق هستیم از آن بهره مند باشیم:
سلامتى؛ بر مبناى ارزش هاى دیگرى استوار است!
ارزش اصلى = سلامتى؛ که شامل زیرمجموعه هاى زیر مى شود:
ارزش فرعى A = تغذیه
ارزش فرعى B = ورزش
ارزش فرعى C = آرامش
هرکدام از اینها هم خود شامل زیر مجموعه هاى دیگرى هستند:
تغذیه:
- پرهیز از خوردن سوسیس و کالباس
- مصرف سبزیجات
- مصرف مواد غذایى ارگانیک و طبیعی
ورزش:
پیاده روى در پارک
پیاده روى در پارک هر روز از ساعت ٧ تا ٨ صبح
٢) ماهى یکبار کوهنوردى (جمعه آخر ماه)
٣) هفته اى یکبار شنا در استخر
آرامش:
١) دیدار دوستان پنج شنبه ها غروب در کافى شاپ
٢) موسیقى بدون کلام هرشب قبل از خواب
٣) سحرخیزى و برنامه ى دقیق براى هر روز و …
این فقط یک مثال بود! واقعاً هم مى تواند همچنان ادامه یابد و به جزئیات بیشترى دست یافت. همین که بگویید من مى خواهم سلامت باشم، لازم است اما کافى نیست! هرچه جزئیات بیشترى در اختیار ضمیر ناخودآگاه قرار بگیرد، مفهوم واقعى ارزش مورد نظر ما را بهتر درک کرده و ما را سریع تر به آن مى رساند.
دوستان خوب من؛ هرکدام از ما منحصر به فرد هستیم. این را همه مى دانیم اما باید تعاریف ارزش هاى منحصر به فرد خود را نیز پیدا کنیم.
تعریف من از سلامتى تقریباً همانی بود که گفتم؛ اما هرکس باید تعریف خاص خود را پیدا کند.
ما همه منحصر به فرد و یونیک هستیم؛ یک بار به دنیا آمده ایم که روح ما زندگى را تجربه کند. پس شایسته است این یک بار را به بهترین شکل ممکن تجربه کنیم!
شناختن ارزش ها؛ موجب مى شود بتوانیم آنها را به اهداف قابل دستیابى تبدیل کنیم.
ما باید تمام ارزش هایمان را شناسایى کنیم و یک به یک به آنها برسیم.
زندگى ما زمانى ارزشمند مى شود اگر که ما به ارزش هایمان رسیده باشیم! (یک سخن حکیمانه از مرآت)
در غیر اینصورت، چیزى وجود ندارد که به زندگى ما ارزش و اعتبار بدهد!
از شما خواهش مى کنم از همین حالا، ارزش هاى اصلى و اولویت هاى مهم زندگى خود را شناسایى کنید.
و مانند مدلى که ذکر کردم (سلامتى) به تمام زیرمجموعه هایش تقسیم کنید. و هر زیر مجموعه را به اهداف کوچک و قابل دسترس!
گاهى این روند، ناخودآگاهانه در مورد بعضى از ارزشها اتفاق مى افتد. اما حال که استاد خوبى مثل من دارید (خودشیفتگى حاد؟) سعى کنید، خودآگاهانه به تمام ارزشهاى خود دست یابید
باور کنید راز بهتر زیستن و زندگى متعالى همین است که گفتم.
خب؛ حال به شرح اصل دیگرى از اصول هدف سازى مى پردازم:
هدف باید سه شاخص داشته باشد:
١- واقعى باشد
٢- در دسترس باشد
٣- تحت کنترل فرد باشد
۱- واقعى باشد
خواب . رویا، آرزو، هدف، …
تمام اینها ذهن ما را مشغول مى کنند.
گاهى اهداف ما بین رویا و آرزوهاى دست نیافتنى گم مى شود.
مراقب باشید؛ اهدافتان واقعى باشد. واقعی بودن از ویژگی های اصلی هدف است.
یعنى، محیط و دنیایى که در آن زندگى مى کنید؛ قابلیت اجرایى کردن هدف شما را داشته باشد.
علم NLP مانند یک ترازو همیشه بین دو موضوع، تعادل برقرار مى کند.
١) مثبت اندیشى علمى
٢) واقع نگرى
در عین اینکه به زندگى ما امید و نشاط مى بخشد، ابزارهاى فراوانى هم در اختیار ما قرار مى دهد که به هدف برسیم. امــا، واقعیت ها را هم همیشه در نظر دارد و به ما پیشنهاد مى کند در مسیر رسیدن به هدف انعطاف پذیر باشیم.
۲- در دسترس باشد
در دسترس باشد به این معنا نیست که نزدیک ما باشد. بلکه به معناى اینکه در هر کجاى کره زمین باشد؛ ما بتوانیم به آن دسترسى داشته باشیم، یا از اثرات مطلوب آن بهره مند شویم!
به این معناست که همیشه مقدمات دسترسى به آن فراهم باشد.
۳- هدف باید تحت کنترل فرد باشد
از ویژگی های اصلی هدف اینست که می بایست تحت کنترل فرد باشد. این یعنى چه؟
یعنى اینکه فرد بر هدف خویش از هر جهت مسلط باشد.
مثلاً من شاگردى داشتم که از من وقت مشاوره فورى گرفت و گفت کارش ضرورى است. وقتى آمد از آنچه گفت شگفت زده شدم!
او مى خواست به او روشى یاد بدهم که آرژانتین قهرمان جام جهانى شود!! این هدف ابداً تحت کنترل او نبود!
دوستان خوبم؛ من مطمئنم خوانندگان این دروس، پدران و مادران زیادى هستند که براى تربیت فرزندشان از این مباحث استفاده مى کنند. از این بابت خیلى خوشحالم.
اما بدانید که فرزندان، موجوداتى هستند که ١٠٠٪ تحت کنترل شما نیستند!
پدران و مادران خوب و بى نظیر و دلسوز؛
شما فقط کافی ست استعدادها و قابلیت هاى فرزندتان را شناسایى کنید و آنها را در مسیر درست قرار دهید. این وظیفه، به اندازه کافی خطیر و سنگین هست! بیش از این خود را خسته نکنید که آنها را کنترل کنید. زیرا آنها موجوداتى هستند داراى عقل، ادراک و قدرت تصمیم گیرى. فرزندان، اهداف تحت کنترل مادران و پدران نیستند!
بطور کلى هر زمانی که بحث ارتباط با یک یا چند انسان مطرح مى شود باید اصول هدف سازى را در کنار اصول ارتباط مؤثر بکار ببرید. آنگاه تا حدود زیادى مى توانید آن ارتباط را کنترل کنید.
نتیجه گیری، هدف باید سه شاخص داشته باشد:
١- واقعى باشد
٢- در دسترس باشد
٣- تحت کنترل فرد باشد
ارزش هاى اصلى و حیاتى خود را شناسایى کرده و آنها را با تقسیم به واحدهاى کوچکتر، قابل دستیابى کنید. ویژگی های اصلی هدف خود را با جزئیات مشخص کنید. اینگونه است که زندگی تان ارزشمند و متعالى مى شود.
بررسی موشکافانه تر ویژگی های هدف
اکنون مى خواهم موشکافانه تر و ظریف تر، یکى از تفاوت هاى ان ال پى با سایر مکاتب موفقیت را بیان کنم.
همه ما مى دانیم که براى هدف مان باید زمان تعیین کنیم.
اصولاً هدف موضوعى ست که داراى سه ویژگى باشد:
١) ابتدا و انتها داشته باشد
٢) جهت معلوم داشته باشد
٣) داراى بازه ى زمانى مشخص باشد
آیا این مشخصات شما را به یاد مبحث بُردارها در فیزیک و ریاضى نمى اندازد؟!
هدف دقیقاً یک بُردار است.
١) ابتدا و انتها داشته باشد، یعنى چه؟
یعنى اینکه پس از رسیدن به هدف، قادر باشید خود را با شرایط قبل از هدف مقایسه کنید. یعنى دقیقاً بدانید پس از رسیدن به هدف، در زندگى شما چه تغییرى ایجاد شده است. خودتان آن تغییر را احساس کنید. تغییرى که با معیارهای خاص شما قابل سنجش و اندازه گیرى باشد.
۲) جهتِ معلوم داشته باشد، یعنى چه؟
یعنى اینکه تمام هدف هاى زندگى شما در یک راستا قرار داشته باشند و از خط مشى کلى زندگى شما تبعیت کنند.
خط مشى کلى زندگى چیست؟
خط مشى کلى زندگى ما عبارتند از:
رفتارها
توانایى ها
قابلیت ها
ارزشها
باورها
هویت
رسالت
و
از همه مهمتر، دنیاى معنوى! جذابیت ان ال پى در این است که ضمن احترام به تمام عقاید، در مورد دنیاى معنوى هم نظریات عمیق و تأثیر گذار و تفکربرانگیزى دارد. دنیاى معنوى اثربخش ترین قسمت زندگى ما انسان هاست. بدون اینکه بدانیم، معنویات ما، تأثیرگذارترین عامل در تعیین خط مشى زندگى ما هستند.
مثلاً کسى که در دنیاى معنوى او فداکارى و ایثار از پررنگ ترین فاکتورها هستند در نهایت، آتش نشان یا پرستار و … مشاغلى از این دست را انتخاب مى کند.
مورد سوم که مبحث اصلى است، این است:
٣) هدف داراى بازه ى زمانى مشخص باشد.
قبلاً هم گفتم که بهتر است هنگام تعیین زمان رسیدن به هدف در آینده، علاوه بر تاریخ تقویمى، در کنار آن تاریخ، از یک نماد و سمبل شناخته شده براى ضمیرناخودآگاه استفاده کنید. حالا مى خواهم وارد جزئیات بیشترى راجع به زمان شوم.
ما باید بسیار ظریف و هوشمندانه عمل کنیم و کارى کنیم که در عین اینکه تعیین زمان هدف، براى ضمیرناخودآگاه الزام آور باشد، او را تا حدى هم آزاد بگذاریم. چرا؟
دودلیل تعیین سمبل زمانی
۱- قدرت تصمیم گیرى او را محدود نکنیم.
۲- اگر در زمان مقرر، احیاناً، خداى نکرده، (رویم به دیوار؟)، به هدف نرسیدیم، ضمیرناخودآگاه بتواند از خودش در مقابل خودآگاه دفاع کند! چگونه؟
خوب دقت کنید؛
توضیح با مثال
اگر قرار است در شهریور ماه ماشین بخرید این گونه در دفتر هدف سازى بنویسید:
الان شهریور ٩۴ است. من موفق شده ام در فاصله زمانى پنجم تا ١٢ شهریور ماه، ماشین مورد علاقه ام را بخرم.
هرکس باید مثل خودش اهدافش را بنویسد.
با این ساختار کلامى، ما بسیار ظریف عمل کرده ایم و همه ى پیش بینى ها انجام شده است.
با این بازه ى زمانى که تعیین کردیم؛ اگر ۵ شهریور به هدف نرسیدیم، ضمیرخودآگاه شروع به بمباران افکار منفى مى کند. آنگاه ضیرناخودآگاه مى تواند از خود دفاع کند و بگوید اگر پنجم نشد، حتماً ششم مى شود! و فردا که ۶ شهریور است اگر ماشین نخریدید، باز هم ضمیرخودآگاه مى خواهد سرزنش کند.
اما این بار نسبت به دیروز قدرت و شدت منفى نگرى او کمتر شده است!
ضمیر ناخودآگاه مى گوید هفتم شهریور حتماً میخرم.
این روند همینطور ادامه پیدا مى کند و به فرض محال، اگر ١٢ شهریور شد و ماشین نخریدید، شدت سرزنش و بار منفى پیامهاى سرزنش آمیز ضمیرخودآگاه، به یک هفتم روز پنجم شهریور، تقلیل یافته است.
روش هوشمندانه تعامل با ضمیرناخودآگاه در تعیین زمان
در واقع این روشى است که اگر بنا بر دلایلى، به هدف مان نرسیدیم، موجب مى شود کمترین آسیب به ضمیرناخودآگاه وارد شود. زیرا ما هوشمندانه، شدت و قدرت پیام هاى منفى ضمیرخودآگاه را کاهش دادیم و براى ضمیرناخودآگاه این امکان را فراهم کردیم که در مقابل خودآگاه، از خود و هدف خود، دفاع کند و تسلیم نشود.
در صورتى که اگر همان ابتدا مى گفتیم من ۵ شهریور ماشین مى خرم و احتمالاً نمى شد؛ ضمیرخودآگاه با قدرت وارد مى شد و شروع به سرزنش مى کرد. ناخودآگاه هم هیچ دفاعى نمى توانست از خود داشته باشد!
در نتیجه کلاً براى خرید ماشین تلاش نمى کرد و اساساً بعد از ۵ شهریور تا مدتها نمى توانستیم او را براى خرید ماشین برنامه ریزى کنیم! اما با این ترفند هوشمندانه، اگر حتى ١٢ شهریور هم ماشین نخریدیم ضمیرناخودآگاه دلایل و موانع را شناسایى مى کند و انگیزه لازم هنوز در او وجود دارد.
تفاوت ان الی پی و سایر علوم در هدف گذاری
علم ان ال پى مانند یک ترازو همیشه سعى دارد بین مثبت اندیشى علمى و واقع نگرى، همواره عادل بوده و عدالت را برقرار نماید.
درس امشب ما بر مبناى سخت ترین شرایط واقع نگرى بود و من اینطور شروع کردم که ممکن است به هدفمان نرسیم.
به این مى گویند تدبیر و دور اندیشى! ان ال پى به تمام زوایا و جزئیات دقت دارد.
همه جا در خصوص ویژگی های هدف نوشته اند که تاریخ دقیق تعیین کنید؛ بدون اینکه آثار مخرب آن را در نظر بگیرند! زین پس، شما دقت لازم را داشته باشید.